شعری از مجموعه ی پوست اندازی خواستم گم کنم خودم را در لای متنی کبود در چشمت
هرچه کردم نشد نفهمیدم تا نگاهی زدم به هر چشمت
افق گرم چشم های تراپشت جمعیتی که گم شده ود
یافتم در نگاه مضطربت، لرزش دست و پا و سر … چشمت
“این چه آشفتگی غمگینی ست که در اندام و گونه ات پیداست”
سبز شو ای نهال نا آرام سبز شو خاک بارآور من
من در این باغ وهم گم شده ام یافتن قصه ایست در سر من
مرگ از لای در عبور نکرد شعر آمد کنار من خندید
سرم از این توهم مرموز بادمی کردومرد مادر من
“زندگی یک اتاق منتظر است منتظر میشویم ما با هم”
تب بالای سرخی یک گل توی گلدانی از یخ تردید
سوت یک لات دردل کوچه خنده ی دارکوب در جنگل
اعتبار قدیمی یک برگ در کنار تن و تبار درخت
قرعه ای که به نام تو افتاد مردن از بغض ارتفاع دکل
“این صدا را به خاطرت بسپار بعداز این خاطرت نخواهد ماند”
همه چی صرف میشود در تو نحودرگفتگوی یک ساز است
قدم از پلکان شب بردار با ستاره بیا بیا پایین
در سر من هنوز وهم تو هست تارسیدی به آخر این خط
خط خطی کن مرا در این کاغذ بعد هم واژه کن مرا در چین
“کاغذی سخت شعر آلودم که به سمت تو هی مچاله شدم”
سرم از بادبادکی وحشی توی دست درختها افتاد
کودک نازنازی دل من دل به بازی کودکی می داد
تب بالای منتظر بودن انعکاس حقیر آیینه
حس اندوه کودکی دارم که بلوغ درخت را می زاد
“منتظر باش تا که در بزند پشت در آفتاب خواهد بود”
ساکت وسربه راه خواهم شد بیشتر روزنامه خواهم خواند
طعنه ی حرف ماهی در تنگ در دلم بیش از این نخواهد ماند
به خودم قول می دهم مادر کفش های ترا نمی پوشم
وسط باغ خانه ات دیگر میهمان ترا نخواهم راند
“می نشینم برات می میرم کاش بودی کنار من مادر….”
دکترعلیرضاعاشوری رودپشتی این مجموعه برای نخستین بار توسط نشرنصیرا در سال1393 منتر شد که پس از بازبینی و ویراستی دیگر توسط موسسه انتشارات نیشا منتشر گردید.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.